گروه تخصصی معماری و دکوراسیون داخلی آرمین پاک نهاد
تئوری معماری
تاریخ معماری
کتاب De Architectura، اثر ویترویوس معمار رومی، نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری است. طبق نظر او، یک ساختمان خوب باید سه اصل ایستایی، کارایی و زیبایی را به همراه داشته باشد.
ایستایی: یک ساختمان باید بادوام باشد و تحت شرایط خوبی باقی بماند.
کارایی: ساختمان باید هماهنگ با هدفی باشد که از ساخت آن در نظر داشتهاند.
زیبایی: ساختمان باید ظاهری زیبا و دلپذیر داشته باشد.
ویترویوس معتقد است؛ معمار باید تمام تلاشش را بکند تا این سه نگرش را تا حد ممکن اجرا کند. لئون باتیستا آلبرتا، کسی که در رسالهاش به توضیح نظریه ویترویوس پرداخت؛ زیبایی را در درجه اول، به عنوان یک موضوع تناسب در نظر گرفت. از نظر آلبرتا، قوانین تناسب، چیزهایی هستند که بر شخصیت انسانی آرمانی تأثیر دارند. سبک و شیوه در کارهای هنری تا قرن شانزدهم، فروغ چندانی نداشت تا اینکه واساری دست به کار شد و کتابی در مورد مشاهیر دنیای نقاشی، مجسمهسازی و معماری نوشت؛ این کتاب در قرن هجدهم به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی و انگلیسی ترجمه شد.
در اوایل قرن نوزدهم، Pugin، کتابی تحت عنوان Contrasts نوشت. همانطور که از اسم کتاب نیز مشخص است به شرح دنیای متضاد مدرن و صنعتی میپردازد؛ بیاناتی که تصویر آرمانی دنیای قرون وسطی را بیاعتبار میکند. این معمار گوتیک، فقط به شکل معماری واقعی مسیحیت معتقد بود.
منتقد هنری انگلیسی قرن نوزدهم، جان راسکین، در سال ۱۸۴۹، کتاب Seven Lamps Of Architecture را منتشر کرد. او بیشتر روی چگونگی شکلگیری معماری متمرکز شد. او معماری را هنری برخاسته شده از بین آدمیان برمیشمارد که به تزئین ساختمانها میپردازد؛ مکانهایی که موجب سلامت روحی، جسمی و لذت آنها میشوند.
کانسپت های مدرن معماری
معمار معروف آسمانخراشهای قرن نوزدهم، لوئیس سالیوان، یک قاعده مهم را وارد دنیای معماری کرد: شکل پیرو کارایی است.
این اصل که ملاحظات ساختاری و زیباییشناسی باید کاملاً مطیع کارایی باشند؛ با شهرت و شکبرانگیزی مواجه شد و بر اصل کارایی ویترویوس اثر گذاشت. اصل کارایی به همه جنبه های کاربرد، ادراک و تفریح یک ساختمان راه می یابد؛ ساختمانی که نباید فقط کارا باشد؛ بلکه باید زیبا، روانشناسانه و فرهنگی باشد.
Nunzia Rondanini، دراینباره اظهار داشت: بعد زیبایی معماری در پس جنبههای کارایی قرار میگیرد و این همان اتفاقی است که برای دیگر علوم انسانی افتاده است. معماری میتواند محرک و عامل بهبود زندگی اجتماعی باشد.
در بین فلسفههایی که بر روی معماری مدرن اثر گذاشتهاند؛ میتوان به خردگرایی، تجربهگرایی، ساختارگرایی، پست ساختارگرایی و پدیدهشناسی اشاره کرد.