زیبا کرمعلی؛ بیوگرافی و عکس های زیبا کرمعلی بازیگر فیلم لاتاری
زیبا کرمعلی بازیگر جوان اهل ایران و زاده 12 آذر سال 1375 در کرج است.
او بتازگی وارد سینما شده است و اولین تجربه بازیگری وی در فیلم سینمایی لاتاری به کارگردانی محمدحسین مهدویان است.
این بازیگر جوان و نوظهور به دلیل بازی در فیلم لاتاری معروف شد و در دوره 36 جشنواره فیلم فجر معرفی شد. محمدحسین مهدویان در سومین اثر سینمایی اش از چهره جدید و نوظهوری برای نقش اول زن استفاده کرد، که البته زیبا کرمعلی به خوبی از عهده نقشش برآمد. این خانم بازیگر در رشته سینما در دانشگاه هنر تهران در حال تحصیل می باشد.
او در فیلم لاتاری مقابل ساعد سهیلی ایفای نقش کرده است.
تحصلات زیبا کرمعلی
او در دبیرستان شهید ثانی کرج در رشته ریاضی فیزیک وتحصیل کرد و تغییر رشته داد و در رشته هنر تحصیل کرد. او رتبه 8 کنکور سراسری در رشته هنر است.
او می گوید با اینکه رشته ریاضی مورد علاقه من نبود، ولی معدل من 18/95 شد و معدل پیش دانشگاهی من در رشته هنر هم 19/75 شد.
بازیگر شدن زیبا کرمعلی
در سال 95 در همایش نقد و بررسی فیلم ماجرای نیمروز در دانشگاه هنر حضور پیدا می کند و از این طریق با کارگردان این فیلم اشنا می شود و از او برای فیلم جدید محمدحسین مهدویان دعوت به عمل می آید و او به عنوان بازیگر در فیلم لاتاری بدون هیچ تجربه قبلی حضور پیدا می کند.
بازیگر شدن بدون کلاس بازیگری
زیبا کرمعلی که هیچ گونه تجربه بازیگری در سینما و تئاتر را نداشت می گوید که تمرین بازیگری را از صفر بازیگری و فن بیان را با ابراهیم امینی فیلمنامه نویس فیلم شروع کردم تا بتوانم بازی خوبی را ارائه بدهم.
علایق زیبا کرمعلی
او به ادبیات و نوشتن ( قطعه ادبی و رمان داستانی) را دوست دارد و به ورزش و به خصوص والیبال و شنا هم علاقه دارد.
بزرگترین آرزوی زیبا کرمعلی
می خواهم روزی برسد که ناگفته ها در سینما و رسانه به تصویر کشیده شوند، ناگفته هایی مثل تاریخ پر افتخار ایران که هرگز آنطور که باید به آن پرداخته نشده و گذشته ای که گم شده است و اینکه روزی بتوانم کتابی که نوشته ام به تصویر بکشم.
مصاحبه خواندنی با زیبا کرمعلی
خانم کرمعلی چه شد که سینما را به عنوان آینده کاری خود انتخاب کردید؟
علاقه مند شدن من به حوزه سینما به سن 12 سالگی باز می گردد. در آن سالها من به صورت جدی شروع به نگارش برای نشریه مدرسه کردم و داستان های کوتاه و بلند می نوشتم و حتی وبلاگ هم داشتم.
یعنی به صورت جدی نویسندگی می کردید؟
برای خودم کاملاً جدی بود اما هنوز به اندازه کافی جسارت و شجاعت نداشتم که دامنه مخاطبان نوشته هایم را گسترده تر کنم. حتی داخل وبلاگم با نام مستعار مطلب می نوشتم. البته در زمانی دوستی بود که به شدت من را برای نشر نوشته هایم تشویق کرد اما احساس کردم هنوز زود است. هنوز هم تک تک نوشته هایم را نگه داشته ام که مهمترین آن شاید زمانی است که سالهای زیادی از زندگی ام را صرف آن کرده ام و منتظرم زمانش برسد تا آن را آماده نشر کنم.
به غیر از آن، نوشتن از همه چیز تبدیل به عادت شده بود تا زمانی که دریافتم صفحه کاغذ تخیلات مرا ارضا نمی کند و لازم است تمام این نوشته ها بصری شوند! سینما شوند! و تقریبا 13 سالگی بود که مصمم شدم سینما را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کنم.
از 12 سالگی دوست داشتید که در سینما کار کنید، پس چرا وارد رشته ریاضی شدید؟
دوست داشتم امکانی بود تا بتوانم رشته سینما را برای مقطع هنرستان انتخاب کنم که در آن زمان در شهر کرج این رشته برای دختران ارائه نمی شد و از آنجا که کیفیت تحصیل و آموزش در سایر هنرستان ها به شدت ضعیف بود، برای دستیابی به نتیجه بهتر در کنکور هنر تصمیم گرفتم از رشته های نظری یکی را انتخاب کنم که نهایتاً انتخابم ریاضی بود و دیپلم من ریاضی شد و پیش دانشگاهی را در رشته هنر گذراندم. البته که اگر به عقب برمی گشتم به جای ریاضی، علوم انسانی را برای دیپلم انتخاب می کردم. چرا که امروز بیشتر از ریاضی به کارم می آمد.
رتبه 8 کنکور شدید؟
بله؛ البته قرار بود بهتر بشوم اما چون آخر کار کمی خسته شده بودم و شاید حتی بی انگیزه، از فضای درس خواندن فاصله گرفتم و نهایتا 8 شدم. البته از این نتیجه کاملاً راضی و خوشحالم.
بعد از کنکور چه اتفاقی افتاد؟
بعد از کنکور… شاید پررنگ ترین خاطره برای من، بیماری شدید پدربزرگم است که در روزهایی که خبر رتبه کنکورم رسید، خلاف بقیه خانواده ها چندان فرصت شادی پیدا نکردیم و کاممان تلخ بود. بعد هم که ورود به دانشگاه و باقی ماجراها.
از همان اول می دانستید که دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران را انتخاب می کنید؟
بله؛ از همان اول برنامه ام ادامه تحصیل در رشته کارگردانی سینما در دانشگاه هنر بود. به من گفته بودند برای ورود به سینما تئاتر لازم است رتبه زیر 100 داشته باشید که البته بعداً فهمیدم رتبه بسیار بهتری نیاز است! و طبیعتا تمام برنامه ریزی ها و هدفم کسب بهترین رتبه برای ورود به دانشگاه مورد علاقه ام بود.
و چه شد که محمدحسین مهدویان شما را برای فیلم «لاتاری» انتخاب کرد؟
بعد از نشست، آقای مهدویان با من صحبت کردند و گفتند که در حال نگارش فیلمنامه تازه ای هستند و خود و آقای امینی گمان می کنند که یکی از نقش ها مناسب من است. من آن روز حتی نمی دانستم فیلم چه موضوعی دارد، داستان آن تاریخی است یا در زمان حال رویدادی را جلو می برد. آقای مهدویان صحبت هایش را ادامه داد و گفت که اگر علاقه مند باشم آقای امینی به زودی قراری را ترتیب خواهند داد. چنین شد و نهایتاً همکاری ما شکل گرفت.
آقای مهدویان در آن روز به شما نگفت که نقشی که به پیشنهاد کرده است، نقش اول زن فیلم است؟
خیر. راستش را بخواهید در آن روز ها به هر چیزی فکر می کردم، به جز بازیگری. اوایل همان بودن در کنار تیمی حرفه ای و کاربلد برای من هیجان انگیز بود. اینکه نقش چیست یا چقدر دیده می شود تغییری در تصمیم من ایجاد نمی کرد. تمام چیزی که می خواستم این بود که انجامش دهم و از بودن کنار کارگردان فیلم تحسین برانگیز «ایستاده در غبار » تجربه کسب کنم.
پدرتان وقتی فهمید که قرار است بازیگری کنید، چه واکنشی نشان داد؟
پدرم اوایل فکر نمی کرد که موضوع جدی باشد. بعد که پروژه جدی تر شد و گفتند که نقشی که قرار است ایفا کنم نقش اول فیلم است، کمی ترسیده بودم، چرا که تا به حال در هیچ فیلم یا تئاتری ایفای نقش نکرده بودم. البته که ترس به مرور از بین رفت و خواستن جانشین آن شد. پدر نیز اوایل هر چند رضایت کافی نداشت اما بعدها در گفت وگو و تعامل با من و آشنایی بیشتر با شرایط کار رضایت و اطمینان پیدا کرد.
محمد حسین مهدویان در کارگردانی و بازی گرفتن از بازیگرها، آدم سخت گیری است؟
او در بازی گرفتن از بازیگر بسیار جزئی نگر، دقیق و جدی هستند. ما در فیلم سینمایی «لاتاری» آقای امینی را به عنوان بازیگردان نیز داشتیم و خب حضور ایشان خودش نقطه قوتی برای هر پروژه و هر کارگردانی است. ایشان در کنار آقای مهدویان همواره به بهترین نحو بازیگران را هدایت کرده و برای ارائه بازی یکدست و کم اشکال یاور کارگردان بود.
برخورد شما با ساعد سهیلی به عنوان پارتنر چطور بود؟ ایفای نقش جلوی او برایتان سخت بود؟
تمرینات من با آقای امینی آغاز شد که البته در ادامه امیر حسین هاشمی هم برای کمک به من به برخی تمرین ها ملحق شد. صادقانه و عامیانه بگویم! شاید مدت ها طول کشید تا یخ من جلوی همین دو فرد آب بشود! روزی که قرار بود ساعد را برای اولین بار ببینم و تمرین کنیم نگران بودم و استرس داشتم اما درست زمانی که متن را در دست گرفتیم و شروع به خواندن کردیم، تمام استرس و نگرانی دور ریخته شد! نشانی از ترس نبود. البته که برخورد دوستانه و گرم ساعد سهیلی در این موضوع به شدت موثر بود. چیزی که تا پایان پروژه وجود داشت.